به گزارش «فیلمما»به نقل از«دیجی کالا»، کپیبرداری یا کمی محترمانهترش برداشت بیاجازه از فیلمهای هالیوودی در سینما و تلویزیون ایران اتفاق جدیدی نیست. این در شبکه نمایش خانگی که مدیوم نمایشی جدیدتری است هم اتفاق افتاده است. به این پرسش که چرا امروز عدهای تصمیم گرفتند فیلم «پیشنهاد بیشرمانه» را با کمی دخل و تصرف و بهمراتب بیمنطقتر، به سریال شبکه نمایش خانگی تبدیل کنند، باید در گفتوگویی مفصل با نویسندگان و تهیهکننده سریال مشخص شود.«پیشنهاد بیشرمانه» مال دهه نود بود. آن زمان هالیوود خیلی راحتتر میتوانست در تصویر روابط زناشویی، زن را همچون ملک مرد به نمایش بگذارد و زن هم مشکلی با آن نداشته باشد. البته فمنیستها همان زمان هم به این تصویر اعتراض داشتند. به طور ویژه به این بخش که چرا زن باید به خاطر مشکلی مالی مرد، بدنش را مثل یک کالا بفروشد. اما هالیوود امروز دیگر اگر چنین فیلمی بسازد، آن فیلم به طور قطع گرفتار فرهنگ بایکوت میشود. سازندگان سریال «آبان» طبعاً از گفتمان نزاکت سیاسی امروز آگاهاند. بنابراین، تغییر مهمی در فیلمنامه ایجاد کردهاند. اینجا به جای آنکه مشکل مالی از جانب مرد باشد، مسئله زن است. در واقع، آبان یک نابغه است که با هوش مصنوعی الگوریتمی برای سرمایهگذاری و کسب سود در بازارهای مالی طراحی کرده و قصد سرمایهگذاری روی آن را دارد. اما خودش و همسرش که یک معلم زبان ساده است، چنین سرمایهای را ندارند و پیش از این با یک شخص به ظاهر کلاهبردار که معلوم نیست کیست و از کجا آمده است، قراردادی بسته و حالا دچار مشکل شده است. ظاهراً برنامه آنجور که آبان پیشبینی کرده بود، پیش نرفته و سرمایهگذار نامحترم بیرحم چکهای میلیاردی آبان را برگشت زده و اگر ظرف مدتزمان کوتاهی، مبلغ اولیه را به سرمایهگذارش برنگرداند باید به زندان برود.سریال با تصویر ذلیل و ناراحتکننده میرسعید مولویان، همسر آبان، در برابر یک نزولخوار (که ظاهراً از پیش با او آشنایی هم دارد) که پیشاش آمده تا بتواند ازش نزول کند، شروع میشود. تصویر کلیشهای که به سرعت تو را یاد تمام سریالهای دیگر شبکه نمایش خانگی میاندازد. آدمبدههایی که قرار است مشمئزکنندهترین تصاویر را بسازند و از زندگی ناامیدت کنند. وقتی قسمت اول که پایلوت نسبتاً طولانیای هم بود، کمی جلوتر میرود و مشخص میشود که چرا همسر آبان خودش را در چنین موقعیتی قرار داده است، چند سؤال در همان ابتدا در ذهن شکل میگیرد. یک، یک معلم ساده زبان که ظاهراً زندگی ساده اما عاشقانهای با همسر و دخترش دارد و تا پیش از همین پروژه هوش مصنوعی همسرش، مراودات مالی پیچیدهای نداشته است، چرا با یک نزولخوار خطرناک در ارتباط است؟ ریشه این ارتباط به کجا برمیگردد؟ جز این است که نویسندگان قصد داشتهاند تنها ضعف و زبونی شخصیت شوهر را به نمایش بگذارند تا اتفاقات و تصمیمات بعدی آبان منطقی جلوه کند؟
دو، سرمایهگذار اولی از ظاهر و طرز صحبتش آشکارا یک لمپن کلاهبردار است، چطور ممکن است زنی با نبوغ آبان (که البته فقط در کلام به این نبوغ اشاره میشود) و هوش اجتماعیاش و وجود یک دوست وکیل دلسوز، در وهله نخست با چنین فردی برای چنین پروژه مهمی (که البته توضیح خاصی هم دربارهاش داده نمیشود) پای میز مذاکره بنشیند (قرارداد که بماند)؟ یعنی هیچیک از این شخصیتها که آدمهای باسوادی هستند و به خاطر وضعیت مالیشان باید محتاطانهتر رفتار کنند، فکر نکردند معامله با چنین کسی ممکن است در آینده برایشان مشکلساز شود؟ چطور در دنیای امروز با بحران اقتصادی و تورمش، این آدمها چنین بیگدار به آب میزنند و نگران عاقبت تصمیماتشان نیستند؟
حتی اگر مقصود نویسندگان به نمایش گذاشتن مشکلات نخبهها و و نوابغ کشور در جذب سرمایه برای اختراعاتشان باشد که باعث میشود در موقعیت آسیبپذیر قرار بگیرند، این سناریو باز هم با عقل جور در نمیآید. چون آسیبپذیری بهخصوص برای یک سری آدم تحصیلکرده و باهوش لزوماً نباید منجر به حماقت شود. مگر آنکه فریب خورده باشند که ما هنوز در سریال ندیدیم قرارداد اولیه آبان با سرمایهگذار بیرحم چگونه شکل گرفته است. کسی هم اشارهای به آن نکرده است. شروع سریال به قدری در تمام این جزئیات مبهم عمل میکند که نه مشخص است پروژه آبان دقیقاً چیست و نه پسزمینه ارتباط با سرمایهگذار اولی و نزولخوار را نشان میدهد. در واقع، شتابزده و بیمنطق مخاطب را وارد قصه میکند تا خیلی سریع به خط داستانی اصلی، یعنی ورود شخصیت شهاب حسینی و پیشنهاد بیشرمانهاش برسد. و در تمام این لحظات مخصوصاً و قویاً تلاش میکند که ثابت کند شوهر آبان مرد بیعرضهای است که توانایی محافظت از همسر و خانوادهاش را ندارد. چون در دستانش چیزی جز عشق ندارد و عشق هم در این موقعیت به کار هیچکس نمیآید. حتی خود عشاق قصه را هم از خطر مصون نگه نمیدارد.
همه اینها باعث میشود که یک پرسش مهم دیگر در ذهن شکل بگیرد. چرا دختر نابغه و قدرتمندی مثل آبان باید عاشق چنین مردی شود؟ نبوغ یکشبه به وجود نمیآید و آدم نابغه، بهخصوص شخصیتی که برای زنی مثل آبان تعریف شده است، منطقی نیست عاشق مردی مثل امیر شود. در فیلم «پیشنهاد بیشرمانه» میبینیم که دایانا و دیوید از دبیرستان به هم علاقهمندند و با همان عشق معصوم جوانی ازدواج کرده و کنار هم ماندهاند. به جز مشکل مالی، در ابعاد دیگر رابطه مشکلی با هم ندارند. سریال «آبان» بی آنکه پسزمینهای از گذشته هیچیک از شخصیتها بدهد، مخاطبش را پرتاب میکند وسط تنش. یا شاید قصد داشته باشد در قسمتهای آینده این پسزمینه را به ما بدهد. به هر حال، برای شناخت این شخصیتها و انگیزه کارهایشان ما نیاز به این پسزمینه داریم که سازندگان سریال «آبان» بعد ازچند قسمت هنوز دلیلی ندیدهاند آن را در اختیار ما بگذارند. بیشتر درگیر این هستند که چطور به بیمنطقترین مشکل، شخصیتهای پادرهوای سریال، بهخصوص امیر را در موقعیتهای غیرانسانی قرار دهند تا با احساسات مخاطب بازی کنند.از آنجا که نمیتوانند به خط سیر فیلم «پیشنهاد بیشرمانه» هم وفادار بمانند، چون قوانین اجازه نمیدهد، مجبور شدهاند فقط با آب و تاب بیشتر، هیولای بزرگتری از شخصیت شهاب حسینی بسازند؛ شخصیت هیولاصفتی که البته یک پایش لنگ میزند، بهشدت مریض است، ظاهراً گذشته سختی داشته که ما هنوز از آن بیخبریم، و ما قرار است مثل امیر (بهداد) «میخواهم زنده بمانم» و جان گیج «پیشنهاد بیشرمانه» با او همذاتپنداری هم بکنیم.
با عضویت در خبرنامه فیلمما، از آخرین خبرهای روز سینمای ایران و جهان مطلع شوید.
آخرین دیدگاهها